معنی سپس رو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سپس رو. [س ِ پ َ رَ / رُو] (نف مرکب) پیرو و پس رو. (ناظم الاطباء). ذانب. دابر. (منتهی الارب). سفسیر. (صراح اللغه). || مرید. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(س پَ. رَ) (ص فا.) تابع، پیرو.
فرهنگ عمید
پیرو، پسرو،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) از پس رو تابع تالی پیرو.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.