معنی سو ء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بدی، اندوه، پیسه از بیماری ها، بیماری اندوهاندن اندهگین کردن، بد کردن بدی کردن پارسی تازی گشته سو روشنایی آتش، کمسو شدن چشم (اسم) بدی شر، زشتی جمع: اسوا ء. یا سو ء استعمال. بد و نابجا به کار بردن. یا سو ء تفاهم. بد درک کردن استنباط نادرست از گفته ای یا نوشته ای. یا سو ء حال. پریشانی بد حالی، فقر. یا سو ء حظ. بد بختی. یا سو ء خلق. بدخلقی تند خویی. یه سو ء سابقه. بدی پیشینه (دزدی اختلاس و غیره) . یا سو ء ظن. گمان بر درباره کسی. یا سو ء ظنی. (صفت) کسی که نسبت به دیگران بد گمان است. یا سو ء عمل (اعمال) بد کرداری شرارت یا سو ء مزاج. ناخوشی دستگاه هاضمه، بیماری ناخوشی. یا سو ء نیت. اندیشه بد درباره کسی. یا سو ء هضم. زیاد شدن ترشحات اسیدی معده به علت امتلا یا افراط در شرب مشروبات الکلی بدی گوارش تخمه.