جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی سوگلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سوگلی. [س َ گ ُ] (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) محبوب. معشوق. برگزیده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

محبوب، عزیز دردانه، محبوب ترین زن حرمسرا. [خوانش: (سَ گُ) [تر.] (ص مر.)]

فرهنگ عمید

محبوب، برگزیده، طرف توجه مخصوص،
زن برگزیده و عزیز،

حل جدول

محبوب‌تر از همه در میان جمعی

محبوب تر از همه در میان جمعی

مترادف و متضاد زبان فارسی

برگزیده، عزیزدردانه، عزیزکرده، محبوب، معشوق

فرهنگ فارسی هوشیار

محبوب، برگزیده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
سوگلی: سوگلی. [س َ گ ُ] (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) محبوب. معشوق. برگزیده. (ناظم الاطباء). سوگلی: محبوب، عزیز دردانه، محبوب ترین زن حرمسرا. [خوانش: (سَ گُ) [تر.] (ص مر.)] سوگلی: محبوب، برگزیده، طرف توجه مخصوص، زن برگزیده و عزیز، سوگلی: محبوب‌تر از همه در میان جمعی سوگلی: محبوب تر از همه در میان جمعی سوگلی: برگزیده، عزیزدردانه، عزیزکرده، محبوب، معشوق سوگلی: محبوب، برگزیده