سوزان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
سوزنده، ملتهب. [خوانش: (ص فا.)]
فرهنگ عمید
سوزنده، درحال سوختن،
حل جدول
داغ
محرق
مترادف و متضاد زبان فارسی
آتشین، حار، داغ، سوزنده، گرم، محترق، مشتعل، ملتهب، تبدار،
(متضاد) بارد، پرسوزوگداز، پرسوز، سوزناک، شدید، زایدالوصف
گویش مازندرانی
سوزاننده، سوز
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) سوزنده محرق، ملتهب
فرهنگ پهلوی
نام زن رامشگر تورانی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.