سودمندی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سودمندی. [م َ] (حامص مرکب) نفع. منفعت. فایده. (ناظم الاطباء):
دل آرام دارید از چار چیز
کزو خوبی و سودمندیست نیز.
فردوسی.
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین.
فردوسی.
از آن پند کو سر بلندی دهد
بگفت آنچه او سودمندی دهد.
نظامی.
فرهنگ معین
نفع، فایده، باروری. [خوانش: (~.) (حامص.)]
حل جدول
کارایی
فرهنگ فارسی هوشیار
نفع، فایده، برومندی باروری مثمری، سود برندگی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.