معنی سوداوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سوداوی. [س َ وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به سوداء: و قد یکون لخلط سوداوی و هو الاکثر و قد یکون لخلط بلغمی غلیظ. (قانون بوعلی سینا). و با تب ربع مردم از امراض سوداوی برهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
کسی که سودا بر مزاجش غالب باشد، مالیخولیایی،
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) (صفت) منسوب به سودا ء. کسی که در مزاج وی سودا ء غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا ء غالب باشد.