معنی سوارکاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سوارکاری. [س َ] (حامص مرکب) عمل سوارکار. شغل سوارکار. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
فرهنگ عمید
مهارت و چابکی در اسبسواری، چابکسواری،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.