معنی سواحل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سواحل. [س َ ح ِ] (ع اِ) ج ِ ساحل. رجوع به ساحل شود.
- سواحل العبید، بنده کنار. (یادداشت بخط مؤلف).
- سواحل العاج، پیلسته کنار. (یادداشت بخط مؤلف).
- سواحل الذهب، زر کنار. (یادداشت بخط مؤلف).
(سَ حِ) [ع.] (اِ.) کرانه های دریا. جِ ساحل.
ساحل
ساحلها، کنارهها، کرانهها
جمع ساحل
سَواحِل، کرانه ها (مفرد: ساحِل)