معنی سنوخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سنوخ. [س ُ] (ع مص) پای برجای شدن در علم و جز آن. (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). در علم قوی گشتن. (المصادر زوزنی): سنوخ در علم، رسوخ در آن. (یادداشت بخط مؤلف).
فرهنگ عمید
سنخ
فرهنگ فارسی هوشیار
پابرجایی در دانش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.