سمبل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سمبل. [س ُ ب ُ] (اِ) سنبل. (از ناظم الاطباء). رجوع به سنبل شود.
فرهنگ معین
(سَ بَ) (اِ.) (عا.) = سنبل: کار سرسری، سطحی.
فرهنگ عمید
نشانه، نمونه، نماد،
حل جدول
عملی که بدون دقت و ظرافت انجام گرفته باشد
فرهنگ واژههای فارسی سره
نماد
کلمات بیگانه به فارسی
نماد
مترادف و متضاد زبان فارسی
رمز، علامت، مظهر، نشانه، نماد
گویش مازندرانی
باسن، ران
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) کار سرسری سطحی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.