معنی سلمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سلمه. [س َ م َ] (اِ) تخم خاری است که چرم را بدان دباغت کنند و آن مانند خرنوب شامی باشد، لیکن از آن سفیدتر است. (برهان) (آنندراج). گیاهی است. (مهذب الاسماء).

سلمه. [س َ م َ] (ع اِ) سنگ. (منتهی الارب). ج، سِلام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (ص) زن نازک اطراف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(سَ مَ یا مِ) [معر.] (اِ.) گیاهی است از تیره اسفناجیان یکساله و علفی که گل هایش منظم و کاملند و جزو سبزی های صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف می شود. دانه اش قی آور است، سرمه، قطف، سرمج، سرمق نیز گویند.

فرهنگ عمید

گیاهی بیابانی و خودرو، دارای ساقۀ کوتاه و برگ‌های بیضی‌شکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار می‌رود، اسفناج رومی،

گویش مازندرانی

از انواع چغندر است، گیاهی خودرو

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ سنگ پهن، نازک اندام زن (اسم) گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید (در خراسان نیز روییده میشود) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر