معنی سلفة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سلفه. [س َ ل َ ف َ] (ع اِ) گذشته و گذشتگان. (آنندراج) (غیاث از منتخب و غیره).

سلفه. [س َ ل ِ ف َ] (ع ص) زمین کم درخت. (منتهی الارب) (آنندراج). مؤنث سلف.
- ارض سلفه، زمین کم درخت. (ناظم الاطباء).
|| سه لب. لب شکری. (یادداشت مؤلف): [محمد سلفی] ابن احمدمعرب سه لب است یعنی دارای سه لب، زیرا لب شکافته بود. (منتهی الارب).

سلفه. [س ُ ل َ ف َ] (ع اِ) بچه ماده ٔ کبک. (ناظم الاطباء).

سلفه. [س ِ ف َ] (ع اِ) زن برادر و هما سلفتان یعنی هردو زن هردو برادر یا خاص رجال است. (منتهی الارب) (آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر