معنی سلسله جنبانیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سلسله جنبانیدن. [س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ دَ] (مص مرکب) متوسل شدن. خود را بصورت خاصی نمایاندن، چنانکه از در مستی و یا دشمنی درآمدن: دشمن چو از همه حیلتی فروماند سلسله ٔ دوستی بجنباند. (گلستان). چون بحجت از خصم فرومانند سلسله ٔ خصومت بجنبانند. (گلستان).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.