معنی سعید طائی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سعید طائی. [س َ] (اِخ) حکیم... جامع کمالات و صاحب احوالات پسندیده بود. در سخنگویی پایه ٔ عالی داشته. محمد عوفی او را توصیف کرده و اشعارش را در کتاب خود آورده او را معاصر سلاطین و آل سلجوق دانسته. او راست:
غم مخور ای بخرد این جهان بنماند
هرچه تو بینی خود آنچنان بنماند
راحت و شادیش پایدار نباشد
گریه و زاریش جاودان بنماند.
(از مجمعالفصحاء ج 1 ص 248).
حکیم الکامل ملقب بزین الشعراء و در شماره ٔ شعرای دوره سلجوق آورده است. رجوع به تاریخ ادبیات صفا صص 694- 695 شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.