معنی سعدالسعود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سعدالسعود. [س َ دُس ْ س ُ] (اِخ) نام منزل بیست و چهارم است از منازل قمر. (آنندراج) (غیاث):
بر سپهر لاجوردی صورت سعدالسعود
چون یکی چاه عقیقین در یکی نیلی ذقن.
منوچهری.
این پرده گرنه چرخ رفیع است پس چرا
سعدالسعود را شرف اندر قران اوست.
خاقانی.

سعدالسعود. [س َ دُس ْ س ُ] (اِخ) ستاره ٔ مشتری. (آنندراج) (غیاث):
صیدی چنین که گفتم واقبال صیدگه را
شعری زننده قرعه سعدالسعود فالش.
خاقانی.
دراجه حصارش ذات البروج اعظم
دیباچه ٔ دیارش سعدالسعود ازهر.
خاقانی.

فرهنگ معین

(اِ.) سیاره مشتری، منزل بیست و چهارم از منازل. [خوانش: (سَ دُ سُّ) [ع.]]

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (اسم) نیکبختی نیکبختی ها، نیکبخت نیکبختان. -3 (اسم) ستاره مشتری: دراجه حصارش ذات البروج اعظم دیباچه دیارش سعد السعود از هر. (خاقانی)، (اسم) بیست و چهارم است از منازل قمر.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر