معنی سطحی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سطحی. [س َ] (ص نسبی) ظاهری و خارجی و بیرونی. (ناظم الاطباء). || بی عمق. || بیهوده و بی معنی. (ناظم الاطباء).
رویه نگر
سرسری، غیرعمیق،
(متضاد) عمقی، عمیق، بیرونی، خارجی، ظاهری، ظاهرگرا، ظاهربین، قشری، مربوط به سطح،
(متضاد) حجمی، رویی، رویهای، کممایه، کمعمق، اندک، ناچیز
ظاهری وخارجی و بیرونی