معنی سطاره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سطاره. [س َطْ طا رَ] (ع اِ) مسطره. خطکش و در ادب فارسی بدون تشدید طا بکار رفته است:
تو راست باش تا دگران راستی کنند
دانی که بی سطاره نرفته است جدولی.
سعدی.

فرهنگ معین

(سَ طّ رِ یا رَ) [ع. سطاره] (اِ.) افزار جدول کشان، مسطر.

فرهنگ عمید

آلت چوبی یا فلزی که به‌وسیلۀ آن خط مستقیم رسم می‌کنند، خط‌کش،

فرهنگ فارسی هوشیار

چارخانکش رده کش (اسم) افزار جدول کشان و آن آلتی است پولادی یا چوبی یا استخوانی راست و مستقیم (معمولا به طول 20 تا 50 سانتیمتر و به عرض 3 تا 5 ساتنیمتر) که بدان خط مستقیم کشند مسطر. توضیح: همین کلمه است که به صورت ستاره (مشدد و مخفف) تحریف شده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر