معنی سست عزم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سست عزم. [س ُ ع َ] (ص مرکب) بی اراده. سست اراده. بی تصمیم:
مردان عنان بدست توکل نداده اند
تو سست عزم در گرو استخاره ای.
صائب.
فرهنگ فارسی هوشیار
سست کوش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.