معنی سست ریش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سست ریش. [س ُ] (ص مرکب) احمق. (غیاث اللغات). کنایه از احمق و بی عقل. (آنندراج):
سخت درمانده امیر سست ریش
چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش.
مولوی.
که چه میگوید عجب این سست ریش
یا کسی داده است بنگ بیهشیش.
مولوی.
(~.) (ص مر.) ضعیف النفس، ساده لوح.
مرد ریشدراز،
احمق، ابله، سادهلوح: سخت درماند امیر سستریش / چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش (مولوی: ۷۸)،
(صفت) سست بنیاد ضعیف النفس.