معنی سر و صدا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سر و صدا. [س َ رُ ص ِ] (اِ مرکب، از اتباع) فریاد. جنجال. هیاهو.
- بی سروصدا، آرام. خاموش. ساکت.
- سر و صدا راه انداختن، جنجال کردن. هیاهو کردن.

حل جدول

هیاهو

دنگ و فنگ

غُلغله

قال

فرهنگ فارسی هوشیار

داد و فریاد: }} از پایین سرو صدای زیادی به گوشش رسید. . . ‎. {{

پیشنهادات کاربران

قَر و قُر

شات و شوت

غلغل

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر