معنی سر دواندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سر دواندن. [س َ دَ دَ] (مص مرکب) با کسی امروز و فرداکردن. به تأخیر انداختن. به دفعالوقت با او گذرانیدن. سر گردانیدن. با وعده ٔ دروغ کسی را معطل کردن.
فرهنگ معین
(سَ. دَ دَ) (مص م.) (عا.) کسی را با وعده های دروغ سرگردان کردن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
معطل کردن، مماطله کردن، امروز و فردا کردن، علاف کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.