معنی سر خود خوردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سر خود خوردن. [س َ رِ خوَدْ / خُدْ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) مرتکب امری شدن که در آن خوف مضرتی عظیم بود. (آنندراج). || کنایه از هلاک شدن. (آنندراج) (مجموعه ٔ مترادفات ص 374). بدرود حیات گفتن. وفات یافتن: چون آذرشاپوران اشارت مملکت و رای را امتثال و انقیاد نمود و فرموده راچنانچه بود در اجتهاد اتمام افزود عزیمت ملک [فیروزقباد] نقص یافت به زمین هیاطله نقل کرد و آنجا سر خود بدست خود بخورد. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی).
مهر زن بر دهن خنده که در بزم جهان
سر خود میخورد آن پسته که خندان گردد.
صائب (از آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر