معنی سرگروه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرگروه. [س َ گ ُ] (اِ مرکب) سردار و رئیس جماعت. (آنندراج).

فرهنگ معین

(~. گُ) (اِمر.) سردسته، رییس قوم.

فرهنگ عمید

رئیس و بزرگ‌تر قوم و طایفه، سردسته، سرکرده،

حل جدول

سرخیل

مترادف و متضاد زبان فارسی

سردسته، رئیس

فرهنگ فارسی هوشیار

سردسته، سرکرده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر