معنی سرگرا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
عاصی، سرکش، نافرمان، بدرام، بیقرار، بیآرام
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.