معنی سرما یافتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرما یافتن. [س َ ت َ] (مص مرکب) سرما خوردن: گفت زنهار پشت مرا به کنار گیر ساعتی که سرما یافته ام. (مجمل التواریخ).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) احساس سرما کردن، سرما خوردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر