سردی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
[مقابلِ گرمی] سرد بودن، خنکی،
[مجاز] بیمهری نسبت به کسی،
حل جدول
زم
برودت
مترادف و متضاد زبان فارسی
برودت، سرما، بیعلاقگی، دلسردی، سردمزاجی، بیروحی، خشکی، بیاعتنایی، بیتوجهی،
(متضاد) گرما، گرمی، بیمیلی
گویش مازندرانی
نردبان
سرما
فرهنگ فارسی هوشیار
برودت و خنکی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.