معنی سرخو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرخو. [س ُ] (اِ مرکب) سرخجه و آن جوششی است که بیشتر اطفال را در بدن بهم میرسد. (برهان) (آنندراج). رجوع به سرخجه، سرخزه، سرخژه شود.

گویش مازندرانی

از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد

چشمه ای در کوه های جنوبی روستای خلیل محله بهشهر

خواب کوتاه – قیلوله

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر