معنی سرجوخه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سرجوخه. [س َ خ َ / خ ِ] (اِ مرکب) سرجوقه. فرمانده یک جوخه در نیروی نظامی که شامل شش تن است. درجه ای است پائین تر از گروهبان سوم، بالاتر از سرباز یکم.
(~. خَ یا خِ) (اِمر.) نظامی ای که یک جوخه را اداره کند، و آن پایین ترین درجه نظامی است.
سرباز درجهدار که فرماندهِ ده جوخه است، سردسته،
سردسته، سربازدرجهدار، وکیل، سرناوی
نظامیی که یک جوخه رااداره کند و آن پایین ترین درجه نظامی است. یا سرجوخه دریایی. سر ناوی.