معنی سرای سپنج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرای سپنج. [س َ ی ِ س ِ پ َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از روزگار و دنیا. (برهان) (آنندراج). سرای عاریت دنیا. (شرفنامه). سرای ششدر. (رشیدی):
مهر مفکن بر این سرای سپنج
کاین جهان پاک بازی و نیرنج.
رودکی.
چو گشت آن پریچهره بیمارغنج
ببرید دل زین سرای سپنج.
رودکی.
اگر گنج یابی اگر درد و رنج
نمانی همی در سرای سپنج.
فردوسی.
که از بهر ما زین سرای سپنج
نیامد بجز درد و اندوه و رنج.
فردوسی.
نبندید دل در سرای سپنج
کش انجام مرگ است و آغاز رنج.
اسدی.
دل نهادی در این سرای سپنج
چند بسیار تاختی فرسنگ.
ناصرخسرو.
|| خانه ٔ علفی باشد که کنار فالیز و کشت و زراعت سازند. (برهان) (آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر