معنی سرافراز شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرافراز شدن. [س َ اَ ش ُ دَ] (مص مرکب) سربلند شدن. مفتخر گشتن:
گرفت آنگهی پادشاهی طورگ
سرافراز شد بر شهان سترگ.
فردوسی.
آنکه نگونسار شد مباد سرافراز
وآنکه سرافرازشد مباد نگونسار.
سوزنی.
هم در کنار عرش سرافراز میشوند
هم در میان بحر نگونسار میروند.
عطار.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مفتخرشدن، مباهی شدن، بالنده شدن، سربلند شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) مفتخر شدن سربلند گشتن.

پیشنهادات کاربران

گردن انداختن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر