سخن سنج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
کسی که بتواند سخنی را بسنجد و نیکوبد آن را دریابد، سخنسنجنده، سخنشناس، ادیب،
[قدیمی، مجاز] شاعر،
حل جدول
ناقد ادبى
ناقد
مترادف و متضاد زبان فارسی
ادیب، سخنگزار، سخنپرداز، شاعر، سخنشناس، منتقد، نقاد
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه بر زموز سخن واقف است. سخن فهم سخن شناس ادیب نقاد.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.