معنی سخاوتمند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سخاوتمند. [س َ وَ م َ] (ص مرکب) بخشنده. سخی. جواد.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رادمند

مترادف و متضاد زبان فارسی

باهمت، بخشنده، جواد، جوانمرد، سخی، کریم، گشاده‌دست، مکرم، واهب،
(متضاد) خسیس

پیشنهادات کاربران

جود گستر

سفید دست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر