معنی ستیهندگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ستیهندگی. [س ِ هََ دَ / دِ] (حامص) (از: ستیهنده = ستیهندگ + ی، پسوند مصدری) ستیزه که لجاجت و جنگ و سرکشی و نافرمانی باشد. (برهان) (آنندراج):
جدا فیلسوفند دیگر گروه
جهان از ستیهندگیشان ستوه.
اسدی.

فرهنگ عمید

ستیزه‌جویی،
گردنکشی، نافرمانی،
جنگ‌وجدال،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستیزندگی، ستیزه‌جویی، ستیزه‌خواهی، خودرایی، کله‌شقی، لجاج، لجاجت

فرهنگ فارسی هوشیار

ستیزنده بودن ستیهندگی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر