معنی ستوه گردیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ستوه گردیدن. [س ُ گ َ دی دَ] (مص مرکب) سخت درماندن. بجان آمدن. خسته شدن. عاجز شدن:
ز اسبان و مردان بیابان و کوه
اگر بشمری نیز گردی ستوه.
فردوسی.
شب از حمله ٔ روز گردد ستوه
شود پرّ زاغش چو پرّ خروه.
عنصری.
خداوند فرمان و رای و شکوه
ز غوغای مردم نگردد ستوه.
سعدی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.