معنی ستوان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ستوان. [س ُت ْ] (ص) بمعنی استوار است که مضبوط باشد. || محکم. || معتمد و امین. || باور داشتن. (آنندراج) (برهان).

ستوان. [س ُت ْ] (اِ) امروز بدرجه ٔ نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است، ستوان یکم (نایب اول)، ستوان دوم (نایب دوم)، ستوان سوم (نایب سوم)، پائین تر از ستوان «استوار یکم » و بالاتراز ستوان یکم «سروان ». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). ستوان دریایی، ناوبان. ستوان شهربانی، رسدبان.

فرهنگ معین

(ص مر.) استوار محکم، امین، (اِ.) درجه ای است از درجات افسری. [خوانش: (سُ)]

فرهنگ عمید

(نظامی) افسری که درجه‌اش بالاتر از استوار و پایین‌تر از سروان است: ستوان‌یکم، ستوان‌دوم، ستوان ‌سوم،
(صفت) [قدیمی] محکم،
(صفت) [قدیمی] پایدار، پابرجا،
(صفت) [قدیمی] امین،

مترادف و متضاد زبان فارسی

استوار، پابرجا، محکم، نایب، امین، معتمد

فرهنگ فارسی هوشیار

استوار، محکم، معتمد و امین

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر