معنی ستم بردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ستم بردن. [س ِ ت َ ب ُ دَ] (مص مرکب) ستم کشیدن. انظلام:
خار است و گل در بوستان هرچ او کند نیکوست آن
سهلست پیش دوستان از دوستان بردن ستم.
سعدی (طیبات).
اگر بینوایی برم ور ستم
گرم عاقبت خیر باشد چه غم.
سعدی (بوستان).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر