معنی سبکدل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سبکدل. [س َ ب ُ دِ] (ص مرکب) کنایه از ظریف. (آنندراج):
امروزمرایی شد و گشته ست سبکدل
سالار سبکدل نشود میر مرایی.
منوچهری.
ای شاعر سبکدل با من چو اوفتادت
پنداشتم که زینت بیش است هوشیاری.
منوچهری.
گرانی ببردم ز درگاهش ایرا
مرید سبکدل گرانجان نباشد.
خاقانی.
ور کسی را دل سبک باشدز رنج روزگار
آن سبکدل را نخستین می گران باید کشید.
صائب (از آنندراج).
(~. دِ) (ص.) خوشحال.
آنکه غم و اندوه ندارد شاد خوشحال، ناراحت.