معنی سبزیجات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سبزیجات. [س َ] (اِ مرکب) ج ِ سبزی. انواع سبزیهای خوردنی.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سبزی ها

کلمات بیگانه به فارسی

سبزی ها

مترادف و متضاد زبان فارسی

انواع سبزی‌های‌خوردنی، (تربچه، تره، گشنیز، جعفری، مرزه، شاهی، ریحان، نعناع، پیازچه، ترخون و)

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) جمع (غلط) سبزی انواع سبزی خوردنی که به عنوان چاشنی با خوراک خورند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر