معنی ساییده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ساییده. [دَ / دِ] (ن مف) رجوع به ساییدن شود.
- پاردم ساییده، پاردم سابیده، زرنگ. محنک. گرم و سرد دیده. گربز بی شرم.
کوبیده و نرمشده، سوده،
صیقلشده، زدوده،
فرسوده،
سابیده، سوده،
(متضاد) ناسوده، نساییده، کوبیده، نرم، سوهانزده، سوهانخورده، صیقلی، زدوده
(مصدر) سوده کوبیده نرم شده، بهم مالیده، سوهان شده، زدوده شده صیقل شده، اره شده، فرسوده، لندوده مالیده، گداخته مذاب، لمس شده، تلاقی کرده.