معنی ساوه شاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ساوه شاه. [وَ] (اِخ) نام پادشاهی ترک: و درهنگام ساوه شاه ترک که بر در هری آمد کنارنگ پیش او شد بجنگ و ساوه شاه را بنیزه بیفکند. (مقدمه ٔ شاهنامه ٔ ابومنصوری از سبک شناسی بهار ج 2 ص 6).
بیامد ز راه هری ساوه شاه
ابا کوس و پیلان و گنج و سپاه.
فردوسی.
و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 76 و 77 و تاریخ گزیده ص 120 و سابه و شابه و ساوه شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر