معنی سامعه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

گوش، قوه شنوایی. [خوانش: (مِ عِ یا عَ) [ع. سامعه] (اِفا، ~اِ.)]

فرهنگ عمید

سامع
شنوا،
(اسم) [مجاز] قوه یا آلت شنوایی، گوش،

مترادف و متضاد زبان فارسی

شنوایی، گوش،
(متضاد) گویایی

فرهنگ فارسی هوشیار

مونث سامع شنوایی، گوش (اسم مونث) گوش، یکی از حواس ظاهر که به واسطه آن اصوات شنیده شود، قوه شنوایی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر