معنی سالیان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سالیان. (اِ) دو کلمه ٔ سال و ماه بر خلاف قیاس به «یان » جمع بسته شوند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). بمعنی سالهاست که جمع سال باشد. (برهان) (آنندراج). جمع سالی یعنی چیزی که سال از آن قرار گرفته باشد. (شرفنامه ٔ منیری). و آن وقت و زمانه است پس سالیان بمعنی ازمنه و اوقات باشد. (غیاث):
بگذرد سالیان که برناید
روزی از مطبخش همی خنجیر.
خسروی.
چو چندی برآمد همی سالیان
سر سرو بگذشت از آسمان.
دقیقی.
جهانداربرنا ز گیتی برفت
برو سالیان بر گذشته دو هفت.
فردوسی (شاهنامه، ج 4 ص 1805).
به آخر ترا رفتن آید بدان
اگر چند ایدر بوی سالیان.
فردوسی.
گذشته بر او سالیان دو هزار
گر ایدونکه برتر نیاید شمار.
فردوسی.
ز مردی آنچه تو کردی همی به اندک سال
بسالیان فراوان نکرد رستم زر.
فرخی (از آنندراج).
بود سالیان هفتصد هشتصد
که تا اوست محبوس درمنظری.
منوچهری.
سستی کنی و باده خوری سال و سالیان
شکرگزی و نوش مزی شاد و شادخوار.
منوچهری.
هر چیزی که خواهند بر یک اندر کنند هر چند سالیان برآید. (تاریخ سیستان).
تو سالیانها خفتی و آنکه برتو شمرد
دم شمردن تو یک نفس زدن نغنود.
ناصرخسرو
چه گویی که فرساید این چرخ گردون
چو بیحد و مر بشمرد سالیان را.
ناصرخسرو.
قوت روزم غمی است سال آورد
که نخواهد بسالیان برخاست.
خاقانی.
از دانه ٔ دل ز کشت شادی
یک خوشه بسالیان نشانیم.
خاقانی.
چنان زی کز آن زیستن سالیان
ترا سود و کس را نباشد زیان.
نظامی.
که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم برگردد و حقوق نعمت سالیانی درنوردد. (گلستان).
حق سالیانش فرامش مکن.
سعدی (بوستان).
|| سال واحد. (برهان) (شرفنامه ٔ منیری). مدت یکسال. یکسال. || همه روزه. (برهان).

سالیان. (اِخ) نام موضعی است در شروان در کنار آب ارس و بعضی گویند نام شهری است از ولایت شروان. (برهان). بندری است بمیان طرف مشرق و جنوب او متصل به دریای گیلان و دوجانب دیگر برود کرو و صحرای موغان وسعت زمین او طولاً بیست فرسخ و عرضاً ده فرسخ. سمت شمالی آن صحرا قصبه ٔ سالیان است، که بندر بنام او معروف است و سالیان دو هزارباب خانه دارد و از بناهای ملوک شروان بوده. (آنندراج). نام بندری است در کنار دریای خزر.

سالیان. (اِخ) نام محلی کنار راه قم به سلطان آباد، میان دو راهه دلیجان و عنایت بیگ، در 177200 گزی طهران قرار گرفته است.

سالیان. (اِخ) دهی است ازدهستان زاوه رود بخش زراب شهرستان سنندج واقع در 25هزارگزی باختر آویهنگ. کوهستانی هوای آن سرد و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین میشود محصول آن غلات، توتون، لبنیات شغل اهالی زراعت، گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فرهنگ عمید

سال: چنان زی کزآن زیستن سالیان / تو را سود و کس را نباشد زیان (نظامی۵: ۷۸۰)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سال‌ها، مدت‌ها، سنوات

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر