معنی سافیة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سافیه. [ی َ] (ع ص، اِ) تأنیث سافی. باد که گرد آورد.ج، سوافی. (مهذب الاسماء). و ج، سافیات:
اصاروا الجوّ قبرک و استنابوا
عن الاکفان ثوب السافیات.
؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).
سافیه. [ی َ] (اِخ) شهری است در جنوب بحرالمیت. (نخبه الدهر دمشقی ص 213).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.