معنی ساز و رسم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ساز و رسم. [زُ رَ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) ساز و آئین. ساز و نهاد. راه و رسم.رسم و راه. ساز و سامان. ساز و پیرایه:
پراکند کافور برخویشتن
چنانچون بود ساز و رسم کفن.
فردوسی.
رجوع به ساز شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر