معنی سازه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سازه. [زَ / زِ] (اِ) به لغت دری تبری به معنی جاروب است که خانه و فرش بدان روبند. (انجمن آرا) (آنندراج). || در تفسیر ابوالفتوح در یک مورد بمعنی لیف خرما آمده و ظاهراً مصحف «سازو» است که سه بار در همان کتاب آمده است. رجوع به تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 4 ص 96 س 6 و سازو در این لغت نامه شود.

سازه. [زَ/ زِ] (اِ) در کتابهای جدید ریاضی بجای عامل معمول شده است. (فرهنگستان).

فرهنگ معین

ساختار، ساختمان، عامل (ریاضی)، واحد نحوی زبان (زبان - شناسی). [خوانش: (زِ) (اِمر.)]

(~.) [طبر.] (اِ.) جاروب، جارور.

مترادف و متضاد زبان فارسی

عامل، فاکتور، ساختار، واحد ساختار، عناصر ساختار، واحد نحوی، مولفه (درجمله)

گویش مازندرانی

جارو

ارزن، گاورس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر