معنی سارتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سارتن. [ت ِ] (اِخ) شهر کوچکی است در فرانسه و مرکز آرنُد یسمان کرس، واقع در 30 هزارگزی جنوب شرقی آژاکسیو. 5500 تن سکنه دارد. و آرندیسمان آن به 8 کانتن و 47 کمون تقسیم میشود.

سارتن. [ت ُ] (اِخ) جرج. دانشمند آمریکائی به سال 1884 م. در بلژیک به دنیا آمد و دانشگاه گنت را بپایان رسانید. از 1916 تا 1951 م. استاد تاریخ علم در دانشگاه هاروارد بود، و نیز از 1918 تا 1949 در تحقیقات مربوط به تاریخ علم مؤسسه ٔ کارنگی شرکت داشت. تا آخر عمر خود 1957 م. (2 فروردین 1335 هَ. ش.). رئیس اتحادیه ٔ بین المللی تاریخ علم و رئیس افتخاری انجمن تاریخ علم آمریکا، و نیز عضو افتخاری انجمهای تاریخ علم بلژیک و هلند و آلمان و ایتالیا و سوئد بود. از دانشگاههای براون و هاروارد و گوته و شیکاگو درجه ٔ دکتری افتخاری داشت. وی مصنف کتاب چند جلدی «مقدمه » یا «مدخل بر تاریخ علم » و «تاریخ علم » 2 جلد و کتابهای دیگر مقالات وبحثهای بسیار و ناشر نشریات متناوب ایسیس (ایزیس) (43 جلد 1913- 1952 م.) واوسیریس (ازیریس) (10 جلد 1936- 1950م.) بود و این 53 جلد اخیر بزرگترین مجموعه ٔ یادداشتها و بحثهای انتقادی است که تا زمان حاضر در خصوص تاریخ علم انتشار یافته است. رجوع به مقدمه ٔ تاریخ علم ترجمه ٔ احمد آرام چ 1336 تهران شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر