معنی ساده زنخدان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ساده زنخدان. [دَ / دِ زَ ن َ] (ص مرکب، اِ مرکب) کنایه از جوان بیریش. امردی که هنوز خط بر نیاورده باشد. (آنندراج). امرد. که ریش نیاورده باشد. ساده. ساده رخ. ساده روی. ساده زنخ. ساده شکر:
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.
سوزنی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) جوان بیر یش امرد ساده ساده زنخ.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر