معنی ساده رخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ساده رخ. [دَ / دِ رُ] (ص مرکب، اِ مرکب) امرد. بی ریش. ساده. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک:
ساده رخ نزد آنکه خویشش نیست
شب چرا میرود چو ریشش نیست.
اوحدی.

فرهنگ معین

(~. رُ) (ص مر.) بی ریش.

فرهنگ عمید

ساده‌رو

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) امرد بی ریش ساده زنخ.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر