معنی ساده دلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ساده دلی. [دَ / دِ دِ] (حامص مرکب) ساده دل بودن. ساده بودن. سلیم دلی. صاف صادقی. مقابل عیاری:
عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است
کو، ز مسعود پراندیشه و غوغا نشود.
منوچهری.
خامی و ساده دلی شیوه ٔ جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار.
حافظ.
|| نادانی. (شرفنامه ٔ منیری). بی عقلی. خفیف عقل بودن. ابلهی. احمقی.

فرهنگ عمید

ساده‌دل بودن، سادگی و صداقت،
زودباوری،

حل جدول

لری

فرهنگ فارسی هوشیار

ساده دل بودن سلیم دلی صاف صادقی مقابل عیاری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر