معنی زیرپوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زیرپوش. (اِ مرکب) جامه ٔ زیرین. مقابل روپوش. شعار. مقابل دثار. پیراهن. زیرشلوار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). لباسی که در زیر لباس پوشند. (ناظم الاطباء). آنچه که زیر پیراهن و روی بدن پوشند. زیرپیراهن. (فرهنگ فارسی معین):
زیرپوش است مرا آتش و بالاپوش آب
لاجرم گوی گریبان بحذر باز کنم.
خاقانی.

فرهنگ معین

(اِ.) لباس نازکی که در زیر لباس های دیگر پوشند، زیرپیراهن.

فرهنگ عمید

آنچه زیر پیراهن یا زیر لباس می‌پوشند، زیرپیراهنی،

فرهنگ فارسی هوشیار

جامه زیرین، زیر پیراهن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر